ضرب و شتم ازمظاهرآشکار خشونت است، هرچند که ،خشونت فقط آزار فیزیکی نیست ،خشونت یعنی در معرض رفتارهای ناعادلانه قرار بگیریم. خشونت یعنی محرومیت و محدودیت،محدودیت نسبت به تمام آزادی های انسانی… بیشترین قربانیان خشونت خانگی ،زنان هستند که در اغلب اوقات شاید ندانند بر علیه آنان خشونتی در حال انجام است. از نمونه های خشونت خانگی این است که فردی از اعضای خانواده به قصد آسیب رساندن به شما،دسترسی تان رابه منابعی مانند غذا ،پوشاک ،مسکن و دارو محدود سازد.
اگر فردی مانع بیرون رفتن شما از خانه شود،یا شما را از دوستان و اقوام دور نگه دارد،مانع دسترسی تان به اینترنت ،تلفن ،کسب تحصیل یا شغل مناسب شود ،شما قربانی خشونت خانگی هستید.
اگر آن فرد به قصد آسیب ،شما را تحقیر کند،برسرتان فریاد بزند و شما را بترساند،دشنام و ناسزا بگوید ،شما را تعقیب کرده یا تماس های تلفنی تان را ردیابی کند ،بر علیه تان خشونت انجام داده است.
قهرهای طولانی ،نادیده گرفتن زن،محبت نکردن به وی ، نمونه دیگر خشونت خانگی است،این تفکر که زن مجبور به زندگی است، چون جایگاهی و جایی برای بازگشت ندارد،چون بله را گفته است وگل جوانیش طی شده است، خواهانی ندارد، در اجتماع پایگاه و درآمد چندانی ندارد و هزاران دلیل دیگر که عشق های روزهای اول را تبدیل به نادیده گرفتن های امروز می کند ،همگی خشونت هستند.
زنی که او را چون خدمتکاری در خانه می بینند وآزادی روزهای پیشین را از وی گرفته اند ایا خشونتی علیه او صورت نگرفته است؟
حتی برای رفتن به خارج از کشور باید مجوز محضری از شوهرش بگیرد،حق سکونت ،اشتغال و در برخی موارد تصمیم برای زمان و تعداد فرزند آوری به اختیار مرد او می باشد .آیا این حس بی هویتی و زیر دست بودن خشونت نیست؟؟؟
خشونت به معنی تحقیر،آزار،حتی یک نگاه است.خشونت بی کلام ،بی تماس بدنی اینگونه است :مرد در را باز می کند و زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود.شاید نداند چرا!!.
او در حضور مرد خود کلافه است ،انگار حواسش به خود است، انگار باید کاری برای او انجام دهد ، انگار که خودش نباشد یا بترسد که خوب نیست،که کم است ،که دینی دارد.که باید لاغرتر باشد،چاق تر باشد ، زیبا تر باشد،سنگین تر باش،خانه دارتر باشد،عاقل تر باشد.
خشونت آن چیزی است که، زن نیست و فکر می کند باید باشد.آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مردش کافی باشد،تا مرد هوس نکند، زن دیگری را به او ترجیح دهد.
نقاب می زند تا دوست داشته شود تا دیده شود و گاهی تا آخر عمر با این ماسک دروغین زندگی می کند و خود واقعی اش را فراموش می کند.
مرد حتی می تواند بدون لمس زن ، لهش کند.شاید بدون اینکه بخواهد. این میراث جای مانده از پدرانش است که به شوخی و جدی توهین های جنسی یا به قول خودش ناموسی را در هر موقعیت نثار دیگران میکند و جنس زن را نابود می کند.
خشونت، آزار وتحقیر،پله های بعدی نردبانی هستند که پله اولش ،فلان لباس را نپوش ،با فلانی معاشرت نکن،فلان جا نرو است ….
سوءاستفاده از عشق زن به زندگی اش ،ابزار کنترلی به دست مردان داده است تا جایی که حتی از عشق خدادادی نسبت به فرزندش هم استفاده کرده و تهدید به گرفتن فرزند در صورت ادامه ندادن زندگی با او میکنند. خشونت باعث می شود زن احساس کند برای همیشه گیر افتاده است.
گیر فردی که او را در همه موارد کنترل خواهد کرد.
این ابزار کنترل منتهی می شود به زنان بی اعتماد به نفس، بی قدرت ،غمگین ،تحقیرشده ، ترسان ،وابسته ، تهدید به ترد شدن و شاید کتک خورده… خشونت علیه زنان کوه یخی است که فقط کمی از آن را می شود بالای آب دید ،آنچه زیر آب است خیلی ترسنا ک تر از ظاهری کتک خورده و صورتی کبود است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر