تاریخ شما شرح برانداختنِ ماست
این کهنه کتابیست که جلدش کفن ماست.
این گربهی کِز کردهی چسبیده به دیوار
تهماندهای از بیشهی شیر وطن ماست
بیپرده بگوییم که در پرده نگنجیم
عریانی ما پاکترین پیرهنِ ماست
چیزی که نداریم به تاراج شما رفت
آن چیز که مانده است همان فوت و فن ماست!
سرسختی فردوسی و سرمستیِ حافظ
آن لشکر پنهانشده در خویشتنِ ماست
معشوق غزل جلوهای از روح حماسه است
سهراب، همان سروِ چمانِ چمنِ ماست
ای آنکه به آئینِ عجم خُرده گرفتی
#نوروز همان پاسخ دندانشکن ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
این آیهی کوتاه، تمامِ سخن ماست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر