۱۳۹۹ تیر ۱۰, سه‌شنبه

یاسمین حنیفه طباطبایی از اعضای جبهه دموکراتیک ایران احضار شد

یاسمین حنیفه طباطبایی، فعال مدنی ساکن تهران و از اعضای جبهه دموکراتیک ایران به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب جهت رسیدگی به اتهامات، «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» احضار شد. این شهروند روز هفتم آبانماه سال گذشته به همراه تعدادی از فعالان سیاسی در مسیر راه پاسارگاد  توسط ماموران وزات اطلاعات، بازداشت‌شده بود.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، بر اساس احضاریه که به یاسمین حنیفه طباطبایی از طریق سامانه الکترونیکی قوه قضاییه ابلاغ‌شده است، از ایشان خواسته‌شده که ساعت ۹ صبح روز یک شنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۹، برای رسیدگی به اتهامات «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران حاضر شود.
بر اساس این گزارش اتهامات مطروحه به این شهروند ساکن تهران، توسط شعبه دوم بازپرسی دادسرای امنیت اوین به ریاست بازپرس نصیری پور، تفهیم شده است.
ظهر روز هفتم آبان ماه‌، خانم طباطبایی به همراه حشمت طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک و برخی دیگر از اعضای این تشکل توسط نیروهای امنیتی در ایست بازرسی که توسط مأموران در مسیر راه پاسارگاد پس از شهرستان آباده در استان فارس، ایجادشده بود بازداشت و سپس تحت الحفظ به بند ۲۰۹  زندان اوین منتقل شده بود.
خانم حنیفه طباطبایی روز ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۸، پس از گذشت ۱۶ روز با تأمین وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به‌صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات مستقر در زندان اوین آزاد شد.

خشونت خانگی؛ تیغ دولبه زندگی زنان بی‌خانمان

برگرفته از مقاله «خشونت خانگی و فقر: روایت‌های زنان بی‌خانمان» نوشته ژان کلترون ویلیامز، محقق علوم سیاسی دانشگاه ایالتی پلی‌تکنیک در کالیفرنیا
زنی که از خشونت خانگی به یک «خانه امن» تحت حمایت دولت پناه می‌برد از احترام برخوردار است، معمولا یاد می‌گیرد که خودش را به خاطر شرایطش سرزنش نکند و شانس بالایی برای برگشت به جامعه دارد. اما زنی که به خاطر خشونت خانگی و فقر ناچار شده خانه‌اش را ترک کند و گوشه خیابان بخوابد و کمکی از دولت نمی‌گیرد مدام مورد آزار و طعنه است، در بسیاری از مواقع خودش را مقصر اصلی شرایطش می‌داند و ممکن است تحلیل و هویتی بسیار متفاوت از زن اول درباره تجربیاتش داشته باشد.
سوای روایت و هویت زنان بی‌خانمان آنچه مسلم است این است که در اکثر موارد، بی‌خانمانی زنان ناشی از دو عامل خشونت و فقر است، طوری‌که در هم تنیدگی این دو ادامه زندگی در خانه را ناممکن می‌کند. به‌خصوص وقتی به این نکته توجه کنیم که در خشونت خانگی، شخص عامل خشونت معمولا قربانی را منزوی می‌کند و فضایی به وجود می‌آورد که در آن زنان گرفتار حس مزمن ناتوانی می‌شوند و همواره تغییر شرایط را ناممکن می‌بینند. حس شرم هم بر این ناتوانی دامن می‌زند و مانعی می‌شود برای مطرح کردن مشکل با دیگران. از طرف دیگر، بی‌بضاعتی مالی هم انتخاب‌ها را محدود می‌کند و وقتی زن بچه دار هم باشد، امکان تغییر به مراتب مشکل‌تر خواهد بود. حتی یک زن طبقه متوسط هم ممکن است درآمدی بسیار کمتر از همسرش داشته باشد و اگر فرزند داشته باشد برای جدایی دچار مشکل مالی شود و به این ترتیب ماندن را ترجیح دهد. تمام این عوامل بی‌خانمانی زنان را محتمل‌تر و امکان آن‌ها برای تغییر شرایط‌شان را کمتر می‌کند.
شواهد و نمونه های آماری نشان می‌دهد زنی که شرایط خشونت‌بار را ترک می‌کند، در اکثر موارد خود را در خطر جانی می‌بیند و به یک سرپناه احتیاج دارد که در آن پنهان شود تا جانش از شخص عامل خشونت که قصد آزار او را دارد، در امان باشد. معمولا قربانی از ترس افزایش خشونت مدت زیادی در رابطه مانده و فهمش از شرایط این بوده که ترک کردن شخص عامل خشونت، قطعا باعث عصبانیت آن شخص و صدمه بیشتر به خود قربانی می‌شود. فرد عامل خشونت هم معمولا چنان اعتماد‌به‌نفس زن قربانی را می‌گیرد که زن در خیلی از مواقع حس می‌کند ارزش زندگی و رفتار بهتر را ندارد. به خاطر آسیب‌های روانی که به زنان قربانی زده می‌شود، لازم است خانه‌های امن برای کمک روانی به زنان قربانی همواره مشاوران روان درمانی هم داشته باشند تا قربانیان خشونت بتوانند با روند عاطفی و روانی پس از جدایی از عامل خشونت کنار بیایند.
یک تجربه روانی معمول میان قربانیان خشونت، درماندگی آموخته (learned helplessness) است به این معنی که شخص قربانی به خاطر تجربه مزمن ناکامی در مقابله با خشونت و توقف آن و افزایش افسردگی و وحشت و انکار واقعیت، موقعیت خود را دایمی تصور می کند و قدرتش را برای ترک عامل خشونت و مبارزه از دست می‌دهد. بنابراین، زنان در فضای خشونت‌بار به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که ماندگار و ناتوان‌اند و کسانی که شجاع‌اند و قدرت حرکت و اقدام دارند.

شلاقِ فقر جای آموزش رایگان و اجباری!

در دورانی که در بسیاری از مدارس شهرهای بزرگ به دلیل حجم بالای پرداختی دانش آموزان، کادر آموزشی مدرسه حق ندارند به دانش آموز نگاه چپ داشته باشند، مدارسی در کشور هستند که مسئولانشان به دلیل ناتوانی دانش آموزان در پرداخت پول آنها را به سختی تنبیه می کنند؛ مثل مدیر مدرسه روستای مختارآباد که دانش آموزانش را به جرم بی پولی شلاق زد و از مدرسه اخراج کرد.
در دورانی که در بسیاری از مدارس شهرهای بزرگ به دلیل حجم بالای پرداختی دانش آموزان، کادر آموزشی مدرسه حق ندارند به دانش آموز نگاه چپ داشته باشند، مدارسی در کشور هستند که مسئولانشان به دلیل ناتوانی دانش آموزان در پرداخت پول، آنها را به سختی تنبیه می کنند؛ مثل مدیر مدرسه روستای مختارآباد که دانش آموزانش را به جرم بی پولی شلاق زد و از مدرسه اخراج کرد.
به گزارش «تابناک»، هرچند بارها مسئولان ارشد آموزش و پرورش تأکید کرده اند، مدیران مدارس حق ندارند، هیچ گونه وجهی را تحت هر عنوانی از دانش آموزان و والدین آنها به صورت اجباری دریافت کنند، مدیر مدرسه شهید چمران در روستای مختارآباد شهرستان رودبار جنوب (استان کرمان) برخی دانش آموزان را به دلیل ناتوانی در پرداخت تنها 30 هزارتومان پول، شلاق می زند و از مدرسه اخراج می کند.
خبرهای رسیده حاکی از آن است که پس از چندین بار تذکر مدیر مدرسه به دانش آموزان مبنی بر پرداخت 30 هزار تومان پول برای کمک به مدرسه و ناتوانی ایشان در پرداخت، در نهایت «م.م» مدیر مدرسه همه دانش آموزانی که توان پرداخت شهریه اعلام شده را نداشتند با زدن 8 ضربه شلاق تنبیه و در ادامه آنها را از مدرسه بیرون کرد.
انتشار خبر فوق به قدری عجیب و پر ابهام بود که ما را بر آن داشت در صدد بررسی دقیق ماجرا برآییم، به ویژه آنکه می‌دانیم تنبیه بدنی دانش آموزان، سال هاست به هر دلیل برچیده شده است و با معلم هایی که دانش آموزان را تنبیه می کنند، برخورد شدید می شود. حالا سؤال اینکه چگونه ممکن است مدیری بدون هراس از عواقب اقدامش، همچنان دانش آموزان را تنبیه می کند؟
در رابطه با درستی خبر ابتدا به سراغ «پهلوان» رئیس آموزش و پرورش شهرستان رودبار جنوب رفتیم که او ضمن کذب محض خواندن خبر منتشر شده به خبرنگار «تابناک» گفت: موضوعی که شما مطرح می کنید اصلاً با عقل و منطق همخوانی ندارد و کذب محض است.
صحبت های رئیس آموزش و پرورش شهرستان رودبار جنوب مبنی بر کذب بودن این خبر در حالی است که در یک فایل ویدئویی منتشر شده، دانش آموزان تنبیه شده این مدرسه، با تأیید خبر شلاق خوردنشان به دلیل عدم استطاعت مالی، ماجرا را کامل شرح می‌دهند و بر دو نکته تأکید می‌کنند؛ نخست اینکه در خانواده هایی زندگی می‌کنند که بنیه مالی بسیار ضعیفی دارند و قادر به پرداخت شهریه های تعیین شده از جانب مدرسه نیستند و دیگر آنکه، مدرسه ای که در آن درس می خوانند از نظر امکانات رفاهی و حتی شرایط اولیه، وضعیت بسیار وخیم و غیرقابل قبولی دارد.
«تابناک» برای کسب اطمینان بیشتر از صحت خبر منتشره با خانواده برخی از این دانش آموزان صحبت کرد که والدین دانش آموزان ضمن تأیید خبر منتشر شده، نسبت به فشار وارده از سوی مدارس برای دریافت پول اعتراض داشتند و گفتند که شرایط اقتصادی آنها به گونه ای نیست که بتوانند از پس هزینه های کمک به مدارس برآیند.
بر اساس آنچه آمد در مورد خبر شلاق خوردن دانش آموزان در سال تحصیلی جدید ابهام ها همچنان پابرجاست و سؤال های بی پاسخ فراوانی وجود دارد که نیاز است تا مسئولان مربوطه، ضمن پیگیری آن، راهکارهای مناسبی را برای حل آن بیابند.
از جمله اینکه چرا با وجود رخ دادن چنین اتفاقی، مدیر آموزش و پرورش شهرستان به کل ماجرا را انکار می کند و از اساس آن را کذب می داند؟
چرا مسئولان ارشد وزارت آموزش و پرورش با وجود همه شعارهایی که در سال های مختلف در مورد ایجاد عدالت آموزشی سر داده اند، نسبت به تأمین شرایط و امکانات رفاهی برابر با مناطق برخوردار در مناطق محروم کوتاهی می کنند؟
در پایان گفتنی است، «تابناک» ضمن تأکید بر پیگیری این موضوع تا حصول نتیجه، آمادگی دارد پاسخ مسئولان آموزش و پرورش را جهت روشن شدن ابعاد دیگر ماجرا منتشر نماید.

۱۳۹۹ تیر ۹, دوشنبه


Ebrahim Firozi, Iran, christian
ابراهیم فیروزی،‌ نوکیش مسیحی تبعیدی در شهر راسک
ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی که دوران تبعید خود را در شهر راسک از توابع شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان سپری می‌کند، معتقد است هدف مقامات جمهوری اسلامی ایران از صدور احکام تبعید که جزو مجازات‌های تکمیلی محسوب می‌شود تنها آزار شهروندانی است که این حکم برای آنها صادر می‌شود،‌ آزاری که از دید مقامات، قانونی جلوه داده می‌شود. 
ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی در ایران، روز پنجشنبه ۵ تیر در گفتگو با صدای آمریکا در رابطه با وضعیت شهر راسک از توابع شهرستان سرباز، شهری که در آن دوران تبعید خود را سپری می‌کند گفت، در شهر راسک هیچ‌گونه امکانات پزشکی وجود ندارد و آن شهر از داشتن بیمارستان و حتی بهداری محروم است.‌ او که نبود امکانات پزشکی را یکی از مشکلات خود در دوران تبعید عنوان می‌کند می‌گوید اگر روزی بیمار شود این شهر حتی جایی برای مداوای او ندارد و تنها یک داروخانه در شهر راسک وجود دارد که داروهای آنجا نیز تکمیل نیست.
این نوکیش مسیحی، شرایط زندگی در تبعید را این گونه توصیف می‌کند که فرد تبعیدی اجازه خروج از محدوده شهر را ندرد، هر ۲۴ ساعت یکبار باید خود را برای حضور و غیاب به کلانتری معرفی کند، و برگه‌‌ای به نام برگه حضور را امضا کند.
ابراهیم فیروزی در گفتگوی خود با صدای آمریکا تعداد شهروندان تبعیدی در شهر راسک را دست‌کم ۵ نفر اعلام کرد و گفت که شهر راسک یک شهر تبعیدگاهی محسوب می‌شود و اتهامات افرادی که همراه با او در این شهر تبعید هستند مربوط به جرائم مدنی بوده و هیچ یک از آنها اتهامات عقیدتی و سیاسی ندارند.
این نوکیش مسیحی می‌گوید تا به امروز سه بار به زندان محکوم شده است. او اولین بار سال ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب شهرستان رباط کریم به اتهام «تبلیغ مسیحیت» به ۱۰ ماه زندان محکوم شد. آقای فیروزی پس از آن در مرداد ماه سال ۱۳۹۲ بار دیگر توسط دادگاه انقلاب شهرستان رباط کریم به اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، «راه اندازی و هدایت تشکل انحرافی بشارتی مسیحیت»، و «راه اندازی سایت مسیحی» به یکسال زندان و دو سال تبعید محکوم شد. او در نهایت در فروردین ۱۳۹۴ در حالی که دوران محکومیت خود را در زندان رجایی‌شهر سپری می‌کرد، در پرونده جداگانه‌ای توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت کشور» به پنج سال زندان دیگر محکوم شد و آن حکم در تاریخ ۲۵ دی ماه سال ۱۳۹۵ توسط دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
ابراهیم فیروزی در تاریخ ۴ آبان ماه سال ۹۸ پس از سپری کردن دوران محکومیت خود از زندان رجایی‌شهر کرج آزاد و روز سه‌شنبه ۲۱ آبان برای اجرای حکم دو سال تبعید خود راهی شهرستان سرباز واقع در استان سیستان و بلوچستان شد و خود را به دادسرای عمومی و انقلاب راسک معرفی کرد.

Canada's Prime Minister Justin Trudeau speaks during a meeting of the special committee on the COVID-۱۹ pandemic in the House of Commons on Parliament Hill in Ottawa
بیست و یک نفر از نمایندگان مجلس کانادا طی «درخواستی فوری» از حکومت ایران خواستند که به «تشدید آزار و اذیت اقلیت دینی بهائی در ایران» خاتمه دهد.
سرویس خبری جامعه جهانی بهائی روز دوشنبه ۹ تیرماه در گزارشی اعلام کرد که، این بیانیهٔ قانونگذاران ارشد کانادا در حالی روز چهارشنبه ۴ تیر در قالب یک نامهٔ سرگشاده به امضای اعضای پارلمان و مجلس سنا رسیده است که در روزهای اخیر آزار و اذیت بهائیان در پنج استان اصفهان، تهران، خراسان جنوبی، فارس، و یزد افزایش یافته است.
بنا بر این گزارش امضاکنندگان این نامه که شامل نمایندگانی از تمامی پنج حزب سیاسی کانادا، اعضای مجلس عوام و مجلس سنا هستند، به دلیل آن‌که «مقامات ایران، با استفاده از پوشش بیماری عالم‌گیر کرونا، ده‌ها بهائی را هدف آزار و اذیت قرار داده‌اند» ابراز نگرانی کرده و خواستار «توقف سرکوب هدفمند» شده‌ است.
در بخشی از این نامه آمده است که «دیدن رنج‌های خواهران و برادران ما در زندان و مواجههٔ آن‌‌ها با اتهامات دروغین بدون دسترسی به فرآیندهای قانونی، برای ما به عنوان کانادایی و اعضای یک جامعهٔ جهانی بسیار دردناک است.»
در این بیانیه که روسای «کمیته دائمی امور خارجه و توسعه بین‌المللی»، «کمیته دائم تجارت بین‌المللی»، و «کمیته دائمی سلامت» از جمله نمایندگان امضا‌کننده آن هستند، همچنین آمده است که «ما هم‌صدا با جامعه بین‌المللی از مقامات ایرانی درخواست می‌کنیم دستور آزادی تمامی زندانیان وجدان [افرادی که بر اساس باورهایشان زندانی شده‌اند] را اعلان نمایند و به عملیات مداوم تهدید و سرکوب جامعهٔ‌‌ بهائی پایان دهند.»
به گزارش سرویس خبری جامعۀ جهانی بهائی،‌ در روزهای اخیر، بهائیان در استان‌های اصفهان، تهران، خراسان جنوبی، فارس و یزد در دادگاه بدوی یا تجدیدنظر حکم‌های سنگین زندان دریافت کرده‌اند که در بیشتر موارد از شش تا ده سال بوده است. به علاوه، علی‌رغم درخواست‌های بین‌المللی برای آزادی زندانیان وجدان به دلیل بیماری همه‌گیر کرونا، برخی از بهائیان همچنان در زندان به سر می‌برند. از جمله این موارد می‌توان به وضعیت آنها در بیرجند اشاره کرد که شرایط به شدت نامناسب زندان از نظر بهداشتی، احتمال شیوع ویروس کرونا را تشدید می‌کند.
دیان علائی، نماینده جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل متحد، می‌گوید: «باعث تأسف است که مقامات ایرانی به جای محافظت از بهائیان و سایر مردم ایران از بیماری عالم‌گیر کنونی، چنین فشار سنگین روانی را بر جامعهٔ بهائی وارد می‌کنند. صدور حکم‌های سنگین حبس برای افراد و قرار دادن آن‌ها در وضعیت انتظار برای احضار به زندان که از نظر روانی بسیار دشوار است یکی دیگر از شیوه‌‌های افزایش فشار بر جامعهٔ بهائی است.»
پیش از این فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهائی، در گفتگوی با صدای آمریکا با اشاره به برخورد جمهوری اسلامی با دست‌کم ۷۱ شهروند بهایی در هفته‌ها و ماه‌های اخیر گفت: «متاسفانه وضعیت بهائیان در ایران در سال‌های اخیر به مراتب بدتر شده است و این شهروندان در شهرهایی مثل شیراز، ‌بیرجند، ‌یزد،‌ کرج، قائم شهر،‌ کرمانشاه، اصفهان، و شهرهای دیگر در معرض دستگیری، احضار به دادگاه، و ‌محاکمه قرار گرفته‌اند و تعدادی از آنها در شرایطی که متاسفانه ویروس کرونا در زندان‌های ایران شایع شده است به زندان محکوم شده‌اند.»

کانون نویسندگان ایران تایید حکم اعدام برای سه تن از معترضان آبان ماه را محکوم کرد

«کانون نویسندگان ایران» با انتشار بیانیه‌ای در واکنش به تایید حکم اعدام سه تن از معترضان آبان ماه ۹۸ به صدور حکم اعدام علیه این شهروندان اعتراض کرد
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، «کانون نویسندگان ایران» با انتشار بیانیه‌ای تایید حکم اعدام  «امیرحسین مرادی»، «سعید تمجیدی» و «محمد رجبی»،سه تن از معترضین آبان ۹۸ و اتهامات سنگین علیه ۸ تن از شرکت کنندگان در اعتراضات سراسری اصفهان را حکوم کرده و این احکام را نقض حق حیات و نقض حق آزادی بیان در جامعه خوانده است.
متن کامل بیانیه به این شرح است:
حکم اعدام سه جوان، امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، به سبب شرکت در اعتراضات آبان‌ماه ۹۸ در دیوان عالی کشور تأیید شد.
رئیس کل دادگستری استان اصفهان روز جمعه، ششم تیرماه، از انتساب اتهام «فساد فی‌الارض» به هشت نفر از شرکت‌کنندگان در اعتراضات گذشته در این استان خبر داد.
اگرچه درباره تایید حکم سه جوان معترض تکذیبیه‌ای نیز منتشر شده؛ مسلم است که شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران حکم اعدام این جوانان ۲۵ و ۲۷ ساله را صادر کرده است. همچنین اتهام «فساد فی‌الارض» در مورد هشت معترض می‌تواند مقدمه‌ی صدور حکم اعدام آنها باشد. چه تیراندازی به سوی معترضان آبان و کشتن صدها تن از آنها (در آماری بیش از هزار تن) و چه انشای حکم اعدام در باره برخی معترضان بازداشت شده، هر دو از یک نیاز حکومتی نشات می‌گیرد: سرکوب اعتراضات بالفعل و پیشگیری از اعتراضات بالقوه. اگر مشاهده می‌کنیم که دادگاه‌ها فعال‌تر از پیش به صدور حکم‌های سنگین پرداخته‌اند از آن رو است که با توجه به شرایط حاکم بر جامعه حتی برخی مقامات حکومتی نیز بروز اعتراضات مردمی را پیش‌بینی، و اینجا و آنجا، مستقیم و به اشاره، بیان کرده‌اند. حال قرار است این رژه‌ی حکم‌ها و این مارش قضایی با پراکندن آهنگ هراس در جامعه جلوی بروز آن پیش‌بینی را بگیرد. نکته‌ی مورد نظر این نوشته اما درست وغلطِ آن پیش‌بینی نیست بلکه تاکید بر حق آزادی بیان است. اعتراض شکلی از آزادی بیان و حق همگان است. هر کنش و واکنشی، “سخت” یا “نرم”، که منجر به سرکوب یا بازداشتن مردم از بهره‌مندی از این حق شود ضدیت تام با آزادی بیان است. حکم‌های اعدام که به منظور ایجاد رعب و وحشت در جامعه برای پرهیز مردم از اعتراض انشا و اجرا می‌شود فقط تباهی مهم‌ترین حق؛ یعنی حق حیات انسان نیست بلکه حق آزادی بیان او را نیز سرکوب می‌کند. بنابر این مخالفت با حکم اعدام اگر در هر جای جهان نگرش و رفتاری انسانی است در ایران آزادی‌خواهانه نیز هست. مردم ایران دلایل بیشتری برای مخالفت با حکم اعدام دارند به ویژه نویسندگان و هنرمندانی که آزادی بیان را، همچون هوا برای موجود زنده، لازمه‌ی کار خلاقه‌ی خود می‌دانند. برداشته شدن سایه‌ی شوم حکم اعدام از سر جامعه گامی مهم در دفاع از آزادی بیان است.

جواد موسوی، زندانی سنی مذهب به زندان یزد تبعید شد

خبرگزاری هرانا – جواد موسوی، زندانی عرب و سنی مذهب روز جمعه ۶ تیرماه از زندان شیبان اهواز به زندان یزد تبعید شد. آقای موسوی پیشتر توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. براساس حکم دادگاه ۱ سال و ۶ ماه از این مدت محکومیت وی توام با تبعید در زندان یزد است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز جمعه ۶ تیرماه ۱۳۹۹، جواد موسوی،زندانی عرب و سنی مذهب از زندان شیبان اهواز به زندان یزد منتقل شد.

آقای موسوی پیشتر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و نهایتا توسط دادگاه انقلاب اهواز به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. براساس حکم دادگاه ۱ سال و ۶ ماه از این مدت محکومیت توام با تبعید است.

جواد موسوی شهریورماه ۱۳۹۷ زمانی که در انتظار دادگاه تجدیدنظر خود بود، پس از حمله به رژه نیروهای مسلح در اهواز یکبار دیگر در جریان بازداشت گسترده شهروندان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
جواد موسوی، متولد ۱۳۷۱، فرزند صباح، سنی مذهب و از اهالی کوی علوی شهرستان اهواز است.

محکومیت هفت نوکیش مسیحی به حبس، تبعید و جزای نقدی در بوشهر

خبرگزاری هرانا – روز یکشنبه ۱ تیرماه، هفت نوکیش مسیحی به نام های حبیب حیدری، سام خسروی، مریم فلاحی، ساسان خسروی، مرجان فلاحی، پوریا پیما و فاطمه طالبی توسط دادگاه انقلاب بوشهر به حبس، جزای نقدی، تبعید، محرومیت از کار و حقوق اجتماعی محکوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ماده ۱۸، روز یکشنبه ۱ تیرماه ۱۳۹۹، دادگاه انقلاب بوشهر هفت نوکیش مسیحی را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به حبس، جزای نقدی، تبعید، محرومیت از کار و حقوق اجتماعی محکوم کرده‌است.
بر اساس این گزارش، در اختیار داشتن کتاب‌ها و نمادهای مسیحی، برگزاری جلسات کلیسای خانگی، و درارتباط بودن با «مبلغین» مسیحی ایرانی خارج از ایران، از جمله مصادیقی است که دادگاه بوشهر به ریاست قاضی یزدان‌شناس، برای محکومیت این شهروندان مسیحی، عنوان کرده‌است.
سام و ساسان خسروی، هر کدام به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت اقامت در بوشهر محکوم شدند. این دو شهروند مسیحی از اشتغال در مراکز اقامتی، که شغل فعلی آنهاست نیز به مدت دو سال محروم شدند.
مریم فلاحی به ۸۰ میلیون ریال جزای نقدی محکوم و به دلیل به مسیحی شدن، به انفصال دائم از خدمات دولتی منع شده‌است. در صورت قطعی شدن این حکم، این پرستار مسیحی پس از ۲۰ سال کار در بیمارستانی در بوشهر مجبور است محل کارش را به دلیل باور دینی‌اش ترک کند.
گفتنی است که این شهروندان روز ۱۰ تیرماه ۱۳۹۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر بوشهر بازداشت شدند.
نیروهای امنیتی در ساعت ۹ صبح به خانه‌های این شهروندان مراجعه کرده و کتاب‌ها، جزوه‌ها و وسایل شخصی آنها از جمله چندین لپ‌تاپ، تلفن‌های همراه، کارت‌ها و مدارک شناسایی و کارت‌های بانکی آنها را ضبط کرده و با خود برده اند.
مأموران امنیتی، محل کار دست‌کم دو تن از این نوکیشان مسیحی را نیز بازرسی کردند و حافظه کامپیوترها و ویدیوهای ضبط شده توسط دوربین‌های مداربسته را با خود بردند.
پس از دو هفته، هر کدام از این شهروندان مسیحی با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به‌طور موقت آزاد شدند.
آنها در مدت بازداشت در سلول انفرادی نگهداشته شدند و از دسترسی به وکیل محروم بوده و از آنها مقابل دوربین اعتراف اجباری گرفته شده‌است.
این نوکیشان پیشتر متهم به «اقدام علیه امنیت ملی» و «عضویت در گروه‌های متخاصم علیه نظام» نیز شده بودند، که سپس از این اتهامات تبرئه شدند.
لازم به اشاره است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته می‌شوند، با این حال دستگاه‌های امنیتی مسئله‌ی گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند.

برخورد با نوکیشان مسیحی در ایران در حالی صورت می گیرد که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

درخواست پدر پویا بختیاری از سازمان ملل: تحقیق درباره سرکوب خونین

منوچهر بختیاری در نامه‌ای خطاب به سازمان ملل متحد، خواستار تحقیق مستقل بین‌المللی درباره سرکوب خونین اعتراضات در ایران شد. پدر پویا بختیاری از وجود ۱۴۴ جنازه معترضان فقط در پزشک قانونی شهر کرج خبر داده است.
سایت کمپین حقوق بشر ایران امروز دوشنبه نهم تیر (۲۹ ژوئن) اقدام به باز نشر نامه‌ای کرده است که منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری از جان‌باختگان اعتراضات آبان‌ماه گذشته، چندی پیش خطاب به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و همچنین جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران نوشته است.
منوچهر بختیاری که فرزندش پویا بختیاری را در سرکوب خشن اعتراضات آبان‌ماه سال ۱۳۹۸ از دست داد، در این نامه خواستار تحقیقات مستقل نهادهای بین‌المللی و از جمله نهاد حقوق بشری سازمان ملل پیرامون «خشونت مرگبار حکومت ایران علیه معترضان» شده است.
نامه منوچهر بختیاری پیش از شروع به کار چهل و چهارمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، برای شماری از فعالان حقوق بشر در جهان و از جمله برای کمسیر حقوق بشر سازمان ملل متحد ارسال شده است.
متن این نامه، اکنون از سوی سایت کمپین حقوق بشر ایران رسانه‌ای شده است. در این نامه سه صفحه‌ای، منوچهر بختیاری به اقدامات قانون‌شکنانه مقامات جمهوری اسلامی اشاره کرده است.
منوچهر بختیاری با اشاره به عدم پاسخگویی حکومت ایران و عدم ارائه اطلاعات دقیق پیرامون سرکوب خشن اعتراضات آبان‌ماه سال گذشته، از سازمان ملل درخواست کرده است تا گروهی را برای تحقیق پیرامون سرکوب این اعتراضات تعیین کند.
محورهای نامه منوچهر بختیاری
پدر پویا بختیاری در این نامه به تجربه شخصی خود به عنوان «پدری داغدیده» پرداخته است. او گفته است که به سیستم قضایی ایران اعتمادی ندارد.
منوچهر بختیاری گفته است که به هنگام مراجعه به پزشکی قانونی شهر کرج برای تحویل گرفتن جنازه فرزندش، متوجه ابعاد خشونتی شده که علیه معترضان اعمال شده است. آقای بختیاری همچنین به ممانعت مسئولان از تحویل دادن جنازه فرزندش اشاره کرده و گفته است که در پزشکی قانونی کرج از ۱۴۴ جنازه سخن رفته است.
به گفته پدر پویا بختیاری، پزشکی قانونی از تحویل جنازه قربانیان این سرکوب به خانواده‌هایشان اجتناب ورزیده است. او به دستور وزارت کشور ایران برای انتقال جنازه‌ها به تهران و خاکسپاری در آن شهر اشاره کرده است.
منوچهر بختیاری همچنین به ممانعت مسئولان جمهوری اسلامی از برگزاری سوگواری عمومی اشاره کرده و اعلام کرده است که پیگیری حقوقی او برای دریافت توضیحی درباره کشته شدن فرزندش، برای او و دیگر اعضای خانواده‌اش دشواری‌های بسیاری به همراه داشته است.
او در نامه خود به میشل باشله و دیگر مقام‌های حقوق بشری، درباره برگزاری مراسم چهلم پویا نوشته است که همه اعضای خانواده‌اش و «از جمله من، مادر پویا، خواهر و همسر خواهرش، دو عمو و حتی پسر عموی ۱۱ ساله‌اش را با دستبند، چشم‌بند و در ماشین‌های جداگانه به زندان رجایی‌شهر کرج بردند و از دو روز تا یک ماه در بازداشت نگه داشتند.»
منوچهر بختیاری تاکید کرده است که «دیالوگ انتقادی» با حکومت جمهوری اسلامی تا کنون منجر به پاسخگویی حکومت نشده است. او از مجامع بین‌المللی درخواست کرده است که حکومت ایران را وادار به پاسخگویی کرده و با تحقیق مستقل پیرامون سرکوب‌های مرگبار اعتراضات، زمینه را برای محاکمه آتی آمران و عاملان چنین اقداماتی فراهم کنند

۹ تیر ۸, یکشنبه

اعتراض دختران فوتبالیست به بلاتکلیفی لیگ/ "لطفا به بانوان احترام بگذارید!"




بازیکنان تیم‌های مختلف فوتبال بانوان با انتقاد از بی‌توجهی مسئولان به تعیین تکلیف وضعیت لیگ خواستار اعلام تصمیم قطعی در مورد ادامه مسابقات شدند.
به گزارش ایسنا، با گذشت چند ماه از شیوع ویروس کرونا و تعطیلی لیگ برتر فوتبال بانوان هنوز
تکلیف چهار بازی‌ باقی مانده مشخص نیست و با اینکه اکثر مربیان و بازیکنان خواستار اعلام پایان لیگ شده‌اند اما مسئولان فوتبالی در این مورد اعلام نظری نمی‌کند. این در حالی است که تکلیف کلیه رده‌های برتر، دسته دو و سه فوتبال مردان مشخص شده است. از طرفی مسئولان فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ بدون توجه به بلاتکلیفی باشگاه‌ها، بازیکنان و مربیان سکوت پیشه کرده‌اند و پاسخگو نیستند.
در همین راستا چند تن از بازیکنان تیم‌های مختلف فوتبال با ایسنا به گفت‌وگو پرداختند و خواستار تصمیم‌گیری هر چه سریع‌تر برای لیگ شدند. آنها این بلاتکلیفی را نشانه‌ی بی‌توجهی مسئولان ورزشی فوتبال به وضعیت بانوان قلمداد کردند که به وجهه فوتبال بانوان در جامعه خدشه وارد می‌کند.
زهرا قنبری: وجهه فوتبال بانوان زیر سوال می‌رود
زهرا قنبری، بازیکن تیم شهرداری بم کرمان و خانم گل فوتبال بانوان در سال ۹۷ در مورد بلاتکلیفی لیگ برتر گفت: اینگونه وجهه فوتبال بانوان زیر سوال می‌رود. توقع حرفه‌ای شدن، داریم و باید در تصمیم‌گیری‌هایمان هم حرفه‌ای عمل کنیم؛ نزدیک به ۴ ماه از تعطیلی لیگ گذشته، وضعیت لیگ‌های مردان مشخص شده اما نمی‌دانم چرا تصمیم قطعی در مورد لیگ بانوان اعلام نمی‌شود تا از این بلاتکلیفی خارج شویم.
او در این مورد افزود: خیلی از مربیان و بازیکنان خواستار اعلام پایان لیگ هستند. پول در فوتبال بانوان آنقدر نیست که امکان رعایت پروتکل‌های بهداشتی را داشته باشیم. در شرایطی که اختلاف امتیاز تیم‌های صدر جدول مشخص است و موافق پایان لیگ هستند، امیدوارم سریع تصمیم گرفته شود تا تیم‌ها برای فصل آینده برنامه ریزی کنند.
قنبری به بی‌توجهی مسئولان به تعیین تکلیف لیگ بانوان اشاره کرد و گفت: این وضعیت خوب نیست. فوتبال بانوان در سال‌های اخیر جهش خوبی داشته اما این بلاتکلیفی نظرها را از فوتبال بانوان برمی‌گرداند و این ابهام را ایجاد می‌کند که مسئولی دارد یا نه؟ در حالی که همه مسئولان را داریم اما هنوز تصمیم نگرفته‌اند.
هاجر دباغی: کسی پاسخگو نیست
هاجر دباغی، بازیکن تیم سپاهان اصفهان که در حال حاضر با ۲۷ گل در صدر جدول گلزنان سال ۹۸ قرار دارد با بیان اینکه کسی در مورد وضعیت لیگ به ما جواب نمی‌دهد، ادامه داد: منتظر هستیم تا فدراسیون تعیین تکلیف کند. هر چه باشگاه‌ها فشار می‌آوردند، اما متاسفانه تصمیم رسمی را اعلام نمی‌کنند.
او معتقد است که اگر دغدغه باشگاه‌ها و بازیکنان برای مسئولان ورزشی مهم بود، زودتر تکلیف لیگ را مشخص می‌کردند چون اکنون باشگاه‌ها و بازیکنان نمی‌دانند که باید خود را برای فصل آینده آماده کنند یا اینکه فصل بعد هم تحت تاثیر کرونا برگزار نمی‌شود.
زهرا خواجوی: لیگ بانوان برای مسئولان اهمیت ندارد
زهرا خواجوی، بازیکن تیم وچان کردستان و رکوردار گل نخوردن فوتبال ایران هم بحث احترام به بانوان فوتبالیست را پیش کشید و گفت: تا وقتی ما زنان به هم احترام نگذاریم، دیگران هم برای ما احترام قائل نمی‌شوند، تکلیف لیگ دو، سه و رده‌های نوجوانان و جوانان مردان مشخص شده است اما هنوز تکلیف لیگ برتر ما معلوم نیست. این بی نظمی‌ها کیفیت لیگ بعد را هم پایین می‌آورد.
این بازیکن که برای فصل آینده خود چند پیشنهاد دارد می‌گوید از آنجایی که در اختیار تیم وچان کردستان است، نمی‌تواند به پیشنهادهای خود فکر کند. او معتقد است سایر باشگاه‌ها، مربیان و بازیکنان هم این شرایط را دارند و تکلیف خود را برای لیگ فصل بعد نمی‌دانند.
خواجوی با بیان اینکه بلاتکلیفی لیگ نشان‌دهنده بی‌توجهی مسئولان به فوتبال بانوان است، گفت: چند ماه است که لیگ بانوان تعططیل شده اما هنوز تصمیمی در مورد مسابقات نگرفته‌اند و این نشان می‌دهد که نسبت به لیگ بانوان بی‌اهمیت هستند.

۹۹ تیر ۸, یکشنبه

همه این هیاهوها برای تعداد اندک بانوان علاقه‌مند به زورخانه است؟


معاون بانوان وزارت ورزش و جوانان در مورد فعالیت زنان در رشته‌های پاورلیفتینگف، بوکس و ورزش زورخانه‌ای گفت:
در مبانی اعتقادی ما از زن به عنوان ریحانه یاد شده، نمی‌توانیم رشته‌ای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحت تاثیر قرار دهد.
به گزارش ایسنا، فعالیت بانوان در برخی از رشته‌های ورزشی همیشه حواشی خاصی همراه داشته است؛ چندی پیش بانوان علاقه‌مند به بوکس خواستار دریافت مجوز حضور بانوان در این شته رزمی بودند و به تازگی نیز بانوان پاورلیفتینگ و ورزش زورخانه‌ای خواهان حضور در این رشته‌ها شده‌اند اما تاکنون تصمیم قطعی در مورد این رشته‌ها گرفته نشده و وزارت ورزش در حال بررسی این درخواست‌ها است.
مهین فرهادی‌زاد، معاون توسعه ورزش بانوان وزارت ورزش و جوانان در مورد درخواست فعالیت بانوان در سه رشته پاورلیفتینگ، بوکس و ورزش‌های زورخانه‌ای به ایسنا گفت: نامه کتبی این سه رشته به وزارت ورزش رسیده است و ما در جلسه شورای مدیریت ورزش با حضور افراد متخصص و مسئول موضوع را بررسی کردیم. متاسفانه فدراسیون‌ها کار مستندی را ارائه نمی‌دهند و باید در جلسات مختلف اطلاعات لازم را کسب و منسجم کنیم. علاوه بر این پیشینیه رشته را هم در نظر می‌گیریم که در بخش زنان چگونه است، از طرفی به ملاحظات فرهنگی هم توجه می‌کنیم. با توجه به اینکه در مبانی اعتقادی ما از زن به عنوان ریحانه یاد شده، نمی‌توانیم رشته‌ای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین مسائل پزشکی و ورزشی‌ را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
او در مورد رشته پاورلیفتینگ گفت: این رشته باید توضیح بدهد که در چه حوزه‌هایی به دنبال فعالیت است. اگر بحث پرورش اندام را در نظر دارند، به سرعت و پس از دریافت نامه پاسخ منفی می‌دهیم چون بحث پرورش اندام و حجیم شدن عضلات شیوه‌های خود را دارد که با شرایط زنان جور در نمی‌آید اما مسئولان پاورلیفتینگ سه حرکت را معرفی کرده‌اند که دلایل خود را هم دارند؛ ما هم از نظر فیزیولوژی و سلامتی آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
تعداد بانوان علاقه‌مند به زورخانه کم است
معاون بانوان وزارت ورزش و جوانان در مورد ورزش زورخانه‌ای هم گفت: اکنون عکس‌هایی که از بانوان علاقه‌مند به زورخانه برای ما ارسال کرده‌اند، تعداد انگشت‌شماری را نشان می‌دهد. آیا هیاهوی این روزها برای همین نفرات است؟ در این زمینه به تاریخ تربیت بدنی هم نگاه می‌کنیم؛ ورزش زورخانه تاریخ دارد و برای کشور ماست. از طرفی بیش از آنکه ورزش باشد، ترویج آیین پهلوانی است که از بدو ورود به زورخانه، شکل و شمایل ساختمان زورخانه و اعمال و رفتارش نشان دهنده آن است. زورخانه برای مردان بوده و لباس آن هم کاملا برای مردان است مگر اینکه کار دیگری انجام بدهیم. برخی می‌گویند یک زمان را به مردان و زمانی را هم به زنان اختصاص دهیم اما در گذشته زنان در این رشته فعالیت کرده‌اند؟ بنابراین همه این موارد را همراه با مستندات و فیلم‌هایی که از این سه رشته داریم، بررسی می‌کنیم و جمع‌بندی لازم ر انجام می‌دهیم تا در شورای معاونان مورد بحث قرار بگیرد.
 او در پاسخ به این سوال که نسبت دادن واژه پهلوانی فقط به مردان، درست است؟ گفت: خیر. پهلوانی، معرفت و مهربانی برای مردان و زنان است اما چرا دنبال پهلوانی در ورزش زورخانه می‌گردید؟ بروید پیشینه آن را ببینید که زنان هم بوده‌اند یا نه؟ باید هدف بانوان از انتخاب این ورزش را هم بپرسید.
مردان متقاضی فعالیت بانوان در زورخانه هستند
معاون بانوان وزارت ورزش و جوانان در پاسخ به این سوال که موضوعات مختلف در گذر زمان تغییر می‌کنند، آیا این درست است که بگوییم چون از قبل نبوده پس در آینده هم نباشد؟ گفت: این ارتباط تا حدودی غلط است. ورزش زورخانه‌ای فدراسیون ملی و بین‌المللی دارد و نشات گرفته از فرهنگی تاریخی است. این ورزش اختراع نشده بلکه قدمت دارد، مردان در آن فعال بوده‌اند و آن را زنده کرده‌اند که کار بسیار خوبی است چون هر چه بتوانیم ورزش‌های تاریخی‌مان را زنده کنیم، معرفت‌های آن زمان را اشاعه می‌دهیم. با این حال نقش مردان در تاریخ ورزش زورخانه‌ای پررنگ بوده و هیچ جایی به زنان اشاره نشده است.
فرهادی‌زاد در واکنش به اینکه فرهنگ هم دچار تغییر می‌شود، بیان کرد: تاریخ برای گذشته است و تغییر نمی‌کند. فرهنگ یعنی اینکه نیاز حرکتی زنان را در قالب‌های مختلف، بر اساس علاقه شان جواب بدهیم و  آن را به چهار رشته محدود نکنیم که این کار را هم انجام نداده‌ایم؛ اکنون زنان در رشته‌های جدیدی مثل موج سواری و پاراگلایدر فعالیت می‌کنند که شاید برای عموم مردم مبهم‌تر هم باشد اما زورخانه حاکی از حضور مردان بوده است. مردان بیشتر از بانوان متقاضیان فعالیت بانوان در زورخانه‌ها هستند، شما می‌توانید همین سوال را از آنها بپرسید که زنان در گذشته این رشته حضور داشته‌اند؟ به طور کلی ما شرایط رشته را از نظر وضعیت جسمانی، سلامتی، مسائل فرهنگی و نظرات علما مورد بررسی قرار می‌دهیم.

**روزنامه رسالت
✅خامنه ای، تنها راه مقابله با ویروس فساد قطع دست مفسد است.
👈این خبر مغایرت دارد با:
هدف ۱۶ از سند۲۰۳۰ یونسکو:
*ترویج جوامع صلح طلب و کاهش همه اشکال خشونت
ماده ۵، ۲۲ از اعلامیه جهانی حقوق بشر:
*شکنجه ممنوع
*حق برخورداری از امنیت اجتماعی

۱۳۹۹ تیر ۸, یکشنبه

تداوم محرومیت گلرخ ایرایی و آرش صادقی از حق ملاقات و تماس تلفنی

خبرگزاری هرانا – گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین و آرش صادقی فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج از آبان ۹۸ تاکنون از حق ملاقات و تماس تلفنی با یکدیگر محروم هستند. محرومیت این زوج از ملاقات در حالی است که در قانون پیش‌بینی‌هایی برای ملاقات بین اعضای زندانی خانواده‌ها شده است، حتی اگر آنها در زندان‌های جداگانه تحمل حبس کنند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی در زندان قرچک ورامین و آرش صادقی فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج از زمان بازداشت خانم ایرایی از حق ملاقات و تماس تلفنی با یکدیگر محروم هستند.

گفته می‌شود در دستورالعمل داخلی زندان قرچک ورامین امکان ملاقات زندان به زندان اعضای زندانی خانواده‌ها فراهم نشده است؛ به همین دلیل این زوج زندانی سیاسی از زمان بازداشت خانم ایرایی کماکان از داشتن حق ملاقات و تماس تلفنی با یکدیگر محروم بوده‌اند.

محرومیت این زوج زندانی از ملاقات و تماس تلفنی از زمان بازداشت خانم ایرایی وجود دارد. این در حالی است که در قانون پیش‌بینی‌هایی برای ملاقات بین اعضای زندانی خانواده‌ها شده است؛ حتی اگر آنها در زندان‌های جداگانه تحمل حبس بکنند.

گلرخ ابراهیمی ایرایی در تاریخ ۱۸ آبان ماه ۹۸ در منزل خود بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان قرچک ورامین منتقل شد. خانم ایرایی پیشتر در حالی که دوران محکومیت پیشین خود را در بند زنان زندان اوین سپری می‌کرد، به همراه آتنا دائمی با گشایش پرونده دیگری مواجه و نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۳ سال و ۷ ماه حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه همچنین علاوه بر این هر یک این دو شهروند را به ۲ سال محرومیت از عضویت در گروه ها و احزاب محکوم کرد. این حکم مدتی بعد در مرحله تجدید نظر بدون تشکیل جلسه دادگاه عینا تائید و به آنان ابلاغ شد. بر اساس حکم صادره با اعمال ماده ۱۳۴ مدت ۲ سال و ۱ ماه از این حبس برای هر یک از آنها قابل اجرا خواهد بود.
خانم ایرایی که از تاریخ ۳ آبان ۹۵ در حال تحمل محکومیت حبس خود به دلیل فعالیت های مدنی در زندان اوین بود در تاریخ ۱۹ فروردین ۹۸ با پایان دوران محکومیت از بابت پرونده پیشین و با تودیع قرار از بابت پرونده جدید از زندان آزاد شد.
همچنین آرش صادقی که از تاریخ ۱۸ خرداد ۹۵ در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد در ایام زندان به نوع بدخیم سرطان استخوان به نام کندروسارکوما دچار شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است. با این حال محرومیت آقای صادقی از ادامه روند درمان باعث بروز مشکلات جسمی بسیاری علی الخصوص ناحیه جراحی شده بوده است. وی چندی پیش به دلیل گسترش بیماری و درگیری دو استخوان بالای سینه با بیماری کندروسارکوما مجددا تحت سی جلسه رادیوتراپی و حرکت درمانی قرار گرفت و آزمایش مجدد اسکن مغز استخوان موید علائم امیدوار کننده در بدن است.
وی در آبان‌ماه ۱۳۹۵ در اعتراض به محکومیت و بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی به مدت ۷۰ روز دست به اعتصاب غذا زد و مهرماه ۹۶ نیز از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد. آقای صادقی از بیماری‌های دیگری از جمله آسم، کولیت روده، ناراحتی شدید معده و کلیه و… رنج می‌برد که همگی از عوارض اعتصاب غذای طولانی بوده و در سایه عدم رسیدگی بدتر شده است.
آرش صادقی پیشتر توسط دادگاه انقلاب به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شده که پس از جمع شدن با حبس تعلیقی ۴ ساله پیشین او به ۱۹ سال حبس افزایش یافت. در صورت اعمال ماده ۱۳۴ (تجمیع احکام) این مدت به ۱۱ سال و ۶ ماه کاهش پیدا خواهد کرد با این حال کماکان از اجرایی شدن این ماده در مورد آقای صادقی خبری نیست.
آرش صادقی برای اولین بار در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۸۸ مقابل دانشگاه علامه طباطبایی تهران به همراه تعدادی از دانشجویان معترض به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از ۹۰ روز به قید کفالت آزاد شد. او مدتی بعد مجددا بازداشت و سال ۸۹ و ۹۰ را در بند ۳۵۰ اوین زندانی بود. این فعال حقوق بشر بار دیگر مورخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و در تاریخ ۲۷ اسفند همان سال با تودیع قرار وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد. زمانی که آقای صادقی موقتاً از زندان آزاد بود، مأموران برای بازداشت وی به خانه‌اش یورش بردند که همین امر موجب سکته و در نهایت فوت مادر ایشان شد.