۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

تبعید به زنجان برای بیشتر زجر کشیدن بود؛ روایت مادر نرگس محمدی از ملاقات اخیر با او

«عذرا بازرگان» مادر «نرگس محمدی» روزنامه‌نگار و نایب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در ایران،  پس از ملاقات اخیر با وی، در یادداشتی از آزار و شکنجه روانی این فعال حقوق بشر نوشته است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، «عذرا بازرگان» مادر «نرگس محمدی» پس از ملاقات اخیرش با او، از آزار و شکنجه روانی این فعال حقوق بشر بر اثر مشاهده اعدام زندانیان در زندان زنجان از قول نرگس محمدی نوشته است: «من را به زندانی فرستادند تا نظاره‌گر لحظه به لحظه اجرای احکامی باشم که به دلیل مخالفت با آن، متحمل حبس‌های سنگین و محرومیت‌های سختی شده‌ام.»
«نرگس محمدی»روزنامه‌نگار و نایب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در ایران، محبوس در زندان زنجان، روز ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴، در منزل شخصی‌اش در تهران بازداشت شد و از آن زمان در زندان بسر می‌برد.
این روزنامه نگار در اردیبهشت ماه ۱۳۹۵، توسط دادگاه انقلاب تهران به ۱۶ سال زندان محکوم شد که ۱۰ سال از آن به دلیل فعالیت او در کمپین گام به گام تا لغو مجازات اعدام (لگام) بوده است. همچنین ۶ سال دیگر از محکومیت «نرگس محمدی» به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» بوده است که اساس اتهامات نیز فعالیت‌های مسالمت آمیز حقوق بشری وی بوده است.
شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران حکم ۱۶ سال زندان «نرگس محمدی» را در مهرماه ۱۳۹۵ تأیید کرد، درخواست اعاده دادرسی وی در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۶ توسط دیوان عالی کشور رد شد.بنا بر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی باید ١٠ سال از دوران محکومیت خانم محمدی قابل اجرا است.«نرگس محمدی»، مشمول آزادی مشروط است، اما تا این لحظه از آزادی او ممانعت کرده‌اند.
این فعال حقوق بشر، که به همراه چند زندانی سیاسی در بند زنان زندان اوین از روز شنبه ۳۰ آذرماه ۱۳۹۸، در دفتر بند زنان سیاسی زندان اوین تحصن کرده بود، روز چهارشنبه ۴ دی‌ماه همراه با ضرب و جرح به زندان زنجان منتقل شده‌بود.
«عذرا بازرگان» مادر «نرگس محمدی» پس از ملاقات اخیر با دخترش اینگونه نوشته است: «نرگس امروز صدای گرفته‌ای داشت و با حزنی که کم‌تر از او سراغ داشتم گفت: «اول خرداد، صبح زود برای ورزش به حیاط رفتم، چند نفر بودیم. در سکوت صبحگاهی صدای شیون و فریاد و ضجه شنیدیم. ایستادم و به صداها گوش کردم. صدای کودکانی بود که پدرشان را صدا می‌زدند، فریاد زنانی بود که در فضای زندان می‌پیچید. اعدام مردی بود که پس از ۴ سال انتظار، به دار آویخته شد. از اجرا تا تحویل جنازه، صدای شیون و فریاد لحظه‌ای در زندان قطع نمی‌شد.»
نرگس می‌گفت ۲ روز پیش هم یکی از زنان هم‌بندیش را پس از ۶ سال انتظار اعدام کردند. اعدامی‌ها ٢۴ ساعت قبل از اجرای حکم به سلول انفرادی قرنطینه منتقل می‌شوند و این مدت زمان، وقایع اتفاقی هم برای اعدامی و هم برای هم‌بندان شکنجه روانی هولناکی است. نرگس می‌گفت یک هفته پیش از ماه رمضان هم ۲ نفر از مردان به دار آویخته شدند.
دخترم می‌گوید: «سال ٩١ در این بند بیش از ١۵ نفر محکوم به اعدام داشتیم ولی متاسفانه هنوز هم علی‌رغم اینکه مجازات اعدام از جرایم قاچاق مواد مخدر برداشته شده اما باز هم در این بند با جرایم قتل و زنا، زنان محکوم به اعدام داریم.» نرگس می‌گفت: «من از این آمار هولناک اعدام در شهرستان کوچکی مثل زنجان در تعجب و وحشتم. جامعه ما پیکر پر درد و رنجوری‌ست و زندان‌های عادی، زخم‌های سر باز کرده‌ای هستند که عمق پیکر پر درد و بی‌رمق آن را نشان می‌دهد.»
 نرگس می‌گفت: «سال ٩١ بازجوی وزارت اطلاعات در بازداشتگاه ٢٠٩ گفت: تو را که ادعای دفاع از حقوق زنان داری می‌فرستمت به زندان عادی زنان، تا بدانی از چه زنانی دفاع می‌کنی! الان هم با اینکه ١٠ سال از ١۶ سال حبسم صرفاً به دلیل فعالیت‌هایم علیه اعدام است، اما راضی نشدند و من را به زندانی فرستادند تا نظاره‌گر لحظه به لحظه اجرای احکامی باشم که به دلیل مخالفت با آن، متحمل حبس‌های سنگین و محرومیت‌های سختی شده‌ام.»
نرگس می‌گفت: «سال‌ها تحمل حبس و محرومیت آسان نیست اما تاوان هم‌زیستی با زنانِ زیر چوبه‌دار که دمیدن صبح و روشنایی، مایه نفرت او و باز شدن زودهنگام درهای قفل شده، دلیل مرگ و فریاد هراسناک ناخودآگاه اوست. دردناک و دردناک‌تر از همه تصویر تلخ و گزنده شهری‌ست که قربانیش نه یک بار بلکه ده‌ها بار قربانی شده، تا بعد از دیگری و نوبت خودش که قطعاً فرا خواهد رسید در سکوت و تماشاست.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر