مرگ در گردنه یخزده، جان در برابر نان
مرگ در راه معاش؛ در ارتفاعات برفی، در چهارده سالگی با مشت گرهکرده. یک جوانمرگی تازه در کردستان که وجدانها را تکان داد ومحرومیت و تبعیض و مصاف جان و نان را به یادها آورد. پیکر کولبرجوان با شعارهای ضد حکومتی بدرقه شد.
جان باختن دو کولبر ۱۴ و ۱۷ ساله از یک خانواده محروم مریوانی درکوهستانهای اورامانات وجدان عمومی را خراشید. دو برادری که درارتفاعات «تهته» گرفتار بهمن شدند، از سه سال قبل نانآور پدر و مادرپیر و فقیرشان بودند.
جسد آزاد خسروی، برادر بزرگتر را روز ۲۶ آذر یافتند. سه روز بعد، باکمک صدها نفر از مردم محلی، جنازه فرهاد خسروی در نزدیکی جادهاصلی پیدا شد. مردم با تکههای نان به بدرقه پیکر فرهاد رفتند و درخاک سپاری او شعارهای ضد حکومتی از جمله «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.
تصویر کولبر جوانمرگ شده، با دهان نیمه باز و مشت گره کرده، باعنوان جان برای نان دست به دست میشود.
هر دو برادر مردهاند و کسی نمیداند چه بر آنها گذشته اما رویتشاهدان در بسیاری خطوط شبیه هم است. از جمله روایت حسینکوششی، همسایه آنها که به «اعتماد آنلاین» گفته است: «…آن روزپنج نفر راهی گردنه تهته شدند. وقتی بار را به آنها تحویل دادند، سه نفراز ادامه کار منصرف شدند اما این دو برادر که شرایط زندگی شانسخت و نیاز مالی شان شدید بود تصمیم گرفتند بار را تحویلبگیرند. در میانه راه شدت کولاک و برف و سرما آنقدر شدید شد کهنتوانستند ادامه دهند. برادر بزرگتر متوقف شد و برادر کوچکتر ساعتهاکنارش ماند. چند ساعت بعد سه کولبر دیگر در مسیر آنها را دیدند اماآنقدر وضعیت جوی وخیم بود که هیچ کس توان نجات دیگری رانداشت… همانجا از آزاد خواستند با آنها برود. او ابتدا پذیرفت اما بعداز چند قدم دلش نیامد و دوباره برگشت…»
این کشاورز مریوانی ادامه داده که وقتی سه کولبر دیگر به پایینگردنه رسیدند و توانستند آنتن پیدا کنند با مردم روستا تماس گرفتند امادیگر کار از کار گذشته بود: «چند ساعت طول کشید تا مردم وکوهنوردان روستا به گردنه برسند. ۲۷ آذر یعنی یک روز بعد جسد آزادرا پیدا کردند. برادر کوچک وقتی دیگر از زنده ماندن برادر بزرگترناامید شد، کت و چپیه خودش را روی بدن برادر گذاشت و به سمت کلبهبین مسیر رفت. با دست شیشهاش را شکاند و توانست وارد شود امادر نهایت از شدت سرما، خستگی و گرسنگی جان داد. کوهنوردان ابتدااو را پیدا کردند. جسد فرهاد هم سه روز بعد در گشتزنیها پیداشد.»
بسیاری از کاربران توییتر در واکنش به مرگ این دو برادر، شعرشیرکو بیکهس شاعر کرد را همرسانی کردهاند: «مگر من از وطنم چهمیخواستم، به غیر از نانی، و گوشهای امن…»
مرد همسایه میگوید یک برادرشان چوپانی میکرد و این دو تنها امیدخانه بودند: «شاید برخی بپرسند که چرا سراغ این کار رفتند، بالاخره ازگرسنگی نمیمردند، اما من میگویم چرا از گرسنگی میمردند؛ آن قدرکه وضع مردم اینجا بد است. بعد از ۱۲ سال که روستای ما گازکشیشده، تازه امروز با چند ساکن دیگر روستا جمع شدیم و برای اینخانواده بخاری خریدیم. یعنی این همه سال حتی نمیتوانستند یکبخاری برای خانه خودشان بخرند.»
از ابتدای سال ۹۸ تا کنون، مرگ ۱۱ کولبر در رسانههای رسمی بازتابداشته و این شامل همه مرگها نیست. ماموران مرزی به کولبرهاشلیک میکنند و آنها را قاچاقچی مینامند. جلال محمودزاده، نمایندهمهاباد، سال ۹۷ در تذکری کتبی به وزیر کشور گفته بود: «راه برخورد باقاچاق، کشتن و زخمی کردن کولبران نیست که برای یک لقمه نان ومعیشت خانواده در تلاشند.»
طرحهای دولت نظیر ساماندهی تعاونیهای مرزنشینان، صدور کارتتردد و تعیین سقف و سهمیهی مجازِ ترخیص کالا، برای نظاممند وقانونی کردن کولبری هیچیک تا کنون نتیجه ندادهاند و همچنانبسیاری از جوانان منطقه ناچارند در قبال دستمزدی ناچیز، خارج ازضوابط تعیین شده به این کار پرمخاطره بپردازند؛ کاری که همانند بهدوش کشیدن جانشان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر